۶ اسفند ۴۰۱ وبلاگ سوکورو را ساختم و اکنون در ۲۶ اسفند ۴۰۲ بعد از ۳۸۵ روز و انتشار ۲۳ پست میخوام کمی صحبت کنم.
اولین پستها درباره مدرسه بودند بعد کتاب ها جا باز کردند و آخری ها هم که دیگه از هر دری سخنی. بیشتر از هرموقعی امسال کتاب خوندم و فیلم دیدم. در کارم طی این مدت بهتر شدم و علی رغم درگیریها و مشکلات و کاستیها همچنان مدرسه رو دوست دارم.
اما اسفند؛ دوستش دارم همیشه، حتی امسال هم که تا الان موفق شدم از بی حوصلگی خارج بشم و چند کتاب خوندم با یکی روابطم بهتر شد و وضعیت آب و هوا هم در اسفند عالیه و بارونی
قبلا هوش و نبوغ نویسنده ترک یعنی اورهان پاموک را ستایش کرده بودم و حالا نفر دوم لیست عالیترین نویسندگانم هم آفریدگار "کتاب مقدس نئون" میشه گرچه زنده نیست.
شاید باید کوتاه بنویسم :( اما دلخواهم نیست و اینکه نوشتن عکس میخواد و پیدا کردن عکس خوب حوصله و زمان توامان
ب: چالش امسال اینطوری بود
من قرار نبود بنویسم، اما حالا تا اینجا اومدم مینویسم. گرچه کامل شرکت نمیکنم :| لینک چالش شفا
یک خاطره شاد امسالم که بهش فکر میکنم لبخند میزنم:
حقیقتا امسال خاطره بهتر از روز معلم ندارم، اون روز بعد از امتحانات ترم بهمن ۹۸ که رفتیم و دیگه کم همدیگه رو دیدیم دوباره جمع بودیم و کلی خوش گذشت.
چندتا کتاب که امسال خوندم
اهل مانگا و مانهوا و این دست نیستم، اما کتاب خیلی - ۵ تای آخر: کتاب مقدس نئون، برادران سیسترز، فرزندان هراکلس، صدسال تنهایی و نامه ای از زندان بیرمنگام- و کتاب های دیگه ای که در بالای سایت در منوی Books 📚 لیست کردم.
چندتا فیلم و سریال قشنگ که دیدم
بهترین که دیدم مجموعه مستند به راکسام خوش آمدید بود - یه روز تعطیلات درباره اش مینویسم- دیگه رادیکال و هیولا را هم خوشم اومد. سریال کرهای عشق دروغین ما که آسیه معرفی کرد رو هم دیدم. کلی هم از شبکه تماشا و نمایش دیدم دیگه نمیگم.
چندتا انیمه و انیمیشن قشنگی که دیدم
انیمه سگ های ولگرد بانگو که معرفی ویولت بود. انیمه دیگه ای که تابستان داغ داغ دیدم Ayaka: A Story of Bonds and Wounds یا آیاکا داستان زخمها و مرهمها بود که خیلی خوشم اومد - یه هفته صبر میکردم قسمت جدیدش بیاد. انیمیشن هم یه دونه دیدم Migration یا مهاجرت که اونم جالب بود.
از تصمیمهای امسالم پشیمونم؟
یهجا اونم اینکه یکم به خاطرش دارم قسط میدم و اون پول به کارم نیومد و از دستم رفت
چند جای باحالی که رفتم
تنها جای با حالی که امسال رفتم صعود به قله یکی از کوههای محلمون بود. چون حس خوبیه. باید بری بالای کوه و تپه ها و کتاب کوهنوردی با نیچه رو بخونی.
چیز جالبی که امسال خریدم
یه کمد خریدم بزرگ و خوش قیمت خیلی خوبه و اینکه یه پرینتر باحالم دارم.
حس و حال امسال و تشکر و سپاسگذاری
حس الانم خیلی خنثی تر از پارساله، چندتا چیز شده مثلا رابطه ام رو خراب کردم یعنی مقصر بودم یه جورایی "قدر آینه بدانیم چو هست - نه وقتی که افتاد و شکست" و خیلی دیر شده برای برخی کارام.
تشکر از همه از خودم، از شماها، از دوستام، از زندگی که اجازه داد یه سال دیگه قد بکشیم. خدایا تو را سپاس که میدونم حواست هست و هیشه سر وقت هستی