Perhaps, in another world
.I would have been braver
🔮 شاید، در جهانی دیگر، شجاعتر بودم.
I would have faced her
not as a fleeting possibility
🔮 با او روبهرو میشدم نه به چشم فرصتی گذرا،
But as a mirror reflecting my own longing for wholeness
🔮 بلکه همچون آینهای از تمنای تمامیتِ خودم.
I would have risked the fall
because falling
🔮 خطرِ افتادن را میپذیرفتم، چرا که افتادن
Is the only way to learn to rise
🔮 تنها راهِ آموختنِ برخاستن است.
But this is the world I live in
🔮 اما این جهانِ من است،
Where love is imperfect and so are we
جایی که عشق ناقص است و ما نیز همینگونهایم.
Still, it teaches us
🔮 و با این حال، عشق به ما میآموزد
Not to avoid pain, but to endure it
🔮 نه برای گریز از درد، بلکه برای تابآوردنش،
Not to escape loss
but to find meaning within it
🔮 نه برای فرار از فقدان، بلکه برای یافتن معنا در آن.
In the end, to love is to accept that we are human
🔮 در نهایت، عشق یعنی پذیرفتن انسان بودن
Finite, flawed, but endlessly reaching
🔮 فانی، ناتمام، اما همیشه در تلاشی بیپایان.
And though I may dream of another life
🔮 و اگرچه شاید جهانی دیگر را در خواب ببینم،
It is this one that shapes me
🔮 همین زندگیست که مرا میسازد،
This one where I carry her
🔮 همین زندگی که او را
Forever, in the quiet corners of my mind
🔮 در گوشههای خاموش ذهنم، برای همیشه، با خود دارم.
. . . . .
این قسمت اخر شعر In Another World, Another Life بود. دو قسمت دیگه داره که نوشتم لینکش میذارم.