برای ماه آخر تابستون شروع چندان دلچسبی نبود. اولش که برام سرما خوردگی بود بعدش هم که آقا بیا کمک کن انتخاب رشته کنیم.
من از این انتخاب رشته ترس دارم وحشتناک. قضیه اینه که من و یک دوست نزدیک همسن بودیم (دور بودیم از هم) کنکور اول رو دادیم من شدم ۲۶ هزار منطقه و اون یکم بدتر. من مصمم به ایستادن برای پشت کنکور و اون مصمم به رفتن و نموندن. سال ۹۵ تجربی بیش از یک میلیون داوطلب داشت و روزانه واقعا سخت بود.
خلاصه دفترچه انتخاب رشته کاغذی رو دم این دکه های نزدیک دانشگاه گیر آوردیم (تابستون ۹۵ بود الان فکر نکنم کاغذیش گیر بیاد) و شروع کردیم لیست کردن رشته های مجاز و اولیت بندی براش.(مخفیانه طور) روزانه مجاز بود ولی می دونستیم سخت قبول شه.
آقا زد و بعد رشته محیط زیست شیراز [دم خونه اش] قبول شد حالا دقیقا چی بود یادم نیست. بعدش روز بد نیاد تا یک مدتی پدرش منو مقصر می دونست. می گفت میخواستم ببرمش کلاس کنکور و این چه کاریه چه رشته ایه. بچه بعدیش گرچه هزینه کرد و موند... دید اشتباه می کرده.
خلاصه دیگه این دوست ما سربازی امریه گرفت (شانس ببین رشته محیط زیست از مهندسی مکانیک بیشتر احتمالش هست امریه وزارت نفت بشی) رفت عسلویه. انگار کارمند رسمی شرکت نفت ۱۹ روز جنوب و ۱۱ روز در جوار پدر. الان آخراشه و خودش میگه کارش اوکیه و همونجا میمونه.
خلاصه اینم مشورت ما در انتخاب رشته.
معرفی کتاب الفبای خانواده از ایتالیا
به نظرم یک دسیسه ای هست که این کتاب ها سر راه من میان. اون از کتاب قبلی مال خانم توکارچوک و اینم از کتاب خانم گینزبورگ که کاملا مطابق سلیقه منن.
خواننده ای ندارنا نهایتا یکی دو تا نظر و بریده در طاقچه دارن. ولی اون دسیسه که گفتم منو به این کتابا می رسونه. فکر کن داری در ایتالیای فاشیست زمان موسولینی زندگی می کنی.
اونقدر باحاله اونقدر باحاله نویسنده نشسته شرح حال خانواده اش رو مو به مو نقل کرده. اونم اول شخص (چی بهتر از این) بعد خوراک، پوشاک، خونه، خواهر برادرا، مادر و پدر، همسایه و مهمونا ریز به ریز نقل میشن.
انگار که نشستی وسط هال (پذیرایی) اون خونه همه آدما رو میبینی. حالا ببین نویسنده با چند صد نفر آدم مهم دیدار کرده و همه اینا واقعی هستند و اتفاق افتاده.
اصلا خود نویسنده می گه بعضی ها بعد از چاپ کتاب ممکنه اسم شون رو داخل کتاب ببینن جا بخورن و من سعی کردم بگم شون.
کتابه شخصیتهای زیادی داری و خیلی نمیخواد پابند شخصیت ها بشی. اونقد جزئیات قشنگن و نویسنده توانمنده که نگو.
خلاصه این کتاب زندگی یک خانواده هست بین دو جنگ جهانی در ایتالیا. بشینید از طرف من در طاقچه بی نهایت کتاب رو بخونید و بعدش شکر کنید... (برای چی؟ چون پدرتون مثل پدر این خانواده نیست خخخخ)
.
.
پ.ن: کتاب بعدی دیگه بریم سراغ گوته بزرگ که حیفه و ممکنه تابستون تموم بشه و نرسیم...