هفته کتاب خوانی هم تموم شد. من خواستم زودتر چیزی درباره این هفته بنویسم ولی خمره عسل خالی بود.
یک رومان فارسی دیگه برای این هفته پیدا کردم. پیدا کردنش اینجوری شد که دنبال نمایشنامه اتللو شکسپیر بودم که با عبدالحسین نوشین به عنوان مترجمش روبه رو شدم.
با دنبال کردن مترجم به کتاب "خان و دیگران" آشنا شدم که حدود ۸۰ سال پیش در دهه ۱۳۲۰ نوشته شده.
داستان درباره خان قوچان و مردهایی با منصب های دولتی هست که دست در دست هم دنبال راه و چاه برای از دست نرفتن جایگاه شون بعد از تعویض شاه پدر و پسر هستن.
رعیت، زلفو و گلنار با عشق و ژرمن، شوروی دموکرات و توده ای هم داره. ضمن این همه جوش و خروشی که همه دربه در دنبال بوته علفی می گردن که خودشون بهش بند کنند.
یه جای کار به استاد علی میرسیم که برقکار هست (آقای نوشین از توده ای های تبعید شده به شوروی هست) در مقابل خان و شهربان و فرماندار و ژاندارم [با کلی هیمنه و دبدبه] استاد علی را نماینده وزین توده ها [سرشناس عام و خاص قوچان] میگذاره و به نظرم وزنه ثقیل میشه.
خلاصه که حداقل برای من از داستان سه قطره خون هدایت و حتی از داستان داش آکل هم با مثما تر هست. هیچ کتاب یا داستان دیگه ای از هدایت نخوندم. چرا که بوف کورش هم برا من کسالت اور بود. خلاصه که زیبا بید.
ب این دو روز با نصف جون رفتم کلاس. انگار که حالم نی تکون بخورم و خب کلاس اول هم دائما باید پیوسته ریاضی و فارسی را بریم جلو و ...
د اینجا هم بالاخره از اردیبهشت بارون اومد. دیگه کم کم بارون داشت از یادمون می رفت 😂
خداوند انار قصر الدشت و پرتغال شابیر رو برامون نگه داره