وبلاگ گریه قلم (در این پست) داستان اسم خودشو گفت که چطور شده اسمش رو گذاشتن ستاره. به نظرم بامزه اومد و منم تصمیم گرفتم یه پست بنویسمش.
اسم منو مادرم علیرضا انتخاب کرده بود. وقتی به دنیا اومدم هر دو توافق داشتن که اسممو بذارن علیرضا. اما عموی بابام یه پسر داشته که اسمش علیرضا بوده!
روزی که پدرم میرفته شناسنامه را بگیره تو راه همین عمو و پسرش را میبینه! و اونجا میبینه اگه اسم منو بذاره علیرضا زن عموش حتما میاد برای دعوا و ممکنه من دو اسمی بشم!
چرا دو اسمی؟ چون اگه شناسنامه رو میگرفت و اون خانم میومد دعوا برای اینکه اسم به گوش زن عمو نخوره یه اسم دیگه میذاشتن روم.
خلاصه میره پیش مامور ثبت احوال و بهش میگه خدمت رسیدم که برای پسرم شناسنامه بگیرم و نمی دونم اسمش را چی بذارم که تک باشه!
مامور هم بهش میگه بذار سعید. هم جدیده و هم کم یاب. خلاصه اسم منو میذاره سعید و وقتی میاد مامانم ازش نمیپرسه اسم منو چی گذاشته و منو علیرضا صدا میکرد.
پدرم هم برای اینکه ناراحت نشه لو نمیده من سعیدم! قرار بود من تک اسمی باشم اما دو اسمی شدم :)
پ.ن۱؛ وقتی رفتم مدرسه دیگه اسم شناسنامهام یعنی سعید را اغلب میگن و علیرضا در دوره طفولیتم مونده.
پ.ن۲؛ دوست داشتم علیرضا باشم تا سعید گرچه سعید happy هست ...
پ.ن۳؛ پسر عموم که چندماه بعد من دنیا اومد حمید نام گرفت و پسر عمه ام که چند ماه بعدتر بود امید شد. یه دیکشنری باز شد 😂 تا خانواده ما دنبال اسم نگردن
پ.ن۴؛ تو کلاسمون یه سعید دیگه بود! ظاهرا وقتی عموم رفته ثبت احوال اسم پسرعموم را حمید گذاشته، وقتی اومده بیرون یه همسایه مون میبینه، بهش میگه اسم چی گذاشتی؟ میگه حمید. اونم میره اسم پسرشو میذاره سعید و ما دو تا سعید با حمید و امید همکلاس شدیم.

اسممو دوستدارم اسمیه که تا حالا بین دوستام و همکلاسیام نشنیده بودم و حس خاصی داشت اونموقعا تک بودن اسمم^^